تربیت نزد علمای غرب چه [جایگاهی] دارد؟
درباره تربیت، نظریه جدیدی در میان علمای غرب پیدا شده که لازمه حرفشان این است که اساسا تربیت، صِرف پرورش است و چون بحث آن ها در تربیت اخلاقی بوده و روی عقل و اراده بحث کرده اند، نه روی حس دینی و حس زیبایی، گفته اند تربیت فقط و فقط پرورش نیروی عقل و اراده اخلاقی است و بس و انسان را به هیچ چیز چه خوب و چه بد نباید عادت داد؛ زیرا عادت بد است؛ چون همین که چیزی عادت شد، بر انسان حکومت می کند و انسان به آن انس می گیرد و نمی تواند آن را ترک کند. آن وقت است که در انجام دادن کار، به حکم عقل، به حکم اراده اخلاقی و به حکم تشخیص هیچ توجهی ندارند، بلکه به حکم اینکه عادتش شده و اگر انجام ندهد ناراحت می شود، انجام می دهد. از حضرت صادق علیه السلام حدیثی نقل شده که [(به طول رکوع و سجود فرد نگاه نکنید که آن، چیزی است که او)] بدان عادت کرده و اگر بخواهد آن را ترک کند وحشت می کند.) این حدیث، دلالت می کند که عادت، ارزش اخلاقی یک کار را از میان می برد و هیچ نمی تواند ملاک انسانیت و ایمان باشد. این ها هم می گویند هر چیزی ولو بهترین کارها و فضایل انسانی باشد همین که به صورت عادت درآمد، ارزش خود را از دست می دهد؛ زیرا در این صورت، آن ملکه است که بر انسان حکم می کند. آن عادت است که طبیعت ثانوی است و بر انسان حکم می کند. چه عقل بپسندد و چه نپسندد. کانت و روسو سردسته این مکتب هستند. روسو در کتاب امیل می گوید: (امیل را باید عادت دهم که به هیچ چیز عادت نکند)، درست نقطه مقابل عقیده قدما که تربیت را فنّ تشکیل عادت می دانستند. پس به غیر از عادت ندادن روح، برای تربیت چه تعریفی می توان یافت؟ تقویت روح و اراده اخلاقی تا فرد آزادانه بتواند تصمیم بگیرد و مخصوصا با عادت ها مبارزه کند. این است که این[گونه] اشخاص گاهی کاری را که ما بد می دانیم، تجویز می کنند، به دلیل اینکه یک خوب برای شخص عادت شده و در مقابل عادت باید عصیان کرد. اینجاست که مسئله آزادی اخلاقی در تربیت مطرح می شود. این ها در واقع، مدافع آزادی در اخلاقند و آزادی را جوهر روح انسان می دانند و می گویند به هیچ وسیله نباید آزادی انسان سلب شود. باید آزاد باشد؛ یعنی فقط به حکم عقل و اراده اخلاقی خود کار کند و هیچ قدرتی بر او حکومت نکند، حتی قدرت عادت. تقریبا می شود گفت حرف های روسو در کتاب امیل بیشتر درباره مبارزه با عادت است. وی در نقد روش تربیت قدیم می گوید: (کودک، اسیر به دنیا می آید و اسیر از دنیا می رود.) مقصودش این است که کودک به محض به دنیا آمدن، دست هایش به قنداق بسته می شود و پس از مرگ هم در کفن قرار می گیرد. بچه انسان را از تولد تا مرگ، اسیر عادت می کنند. منبع: تعلیم و تربیت در اسلام، علامه شهید مرتضی مطهری(ره)، صص 81 83 .
عنوان سوال:

تربیت نزد علمای غرب چه [جایگاهی] دارد؟


پاسخ:

درباره تربیت، نظریه جدیدی در میان علمای غرب پیدا شده که لازمه حرفشان این است که اساسا تربیت، صِرف پرورش است و چون بحث آن ها در تربیت اخلاقی بوده و روی عقل و اراده بحث کرده اند، نه روی حس دینی و حس زیبایی، گفته اند تربیت فقط و فقط پرورش نیروی عقل و اراده اخلاقی است و بس و انسان را به هیچ چیز چه خوب و چه بد نباید عادت داد؛ زیرا عادت بد است؛ چون همین که چیزی عادت شد، بر انسان حکومت می کند و انسان به آن انس می گیرد و نمی تواند آن را ترک کند. آن وقت است که در انجام دادن کار، به حکم عقل، به حکم اراده اخلاقی و به حکم تشخیص هیچ توجهی ندارند، بلکه به حکم اینکه عادتش شده و اگر انجام ندهد ناراحت می شود، انجام می دهد.
از حضرت صادق علیه السلام حدیثی نقل شده که [(به طول رکوع و سجود فرد نگاه نکنید که آن، چیزی است که او)] بدان عادت کرده و اگر بخواهد آن را ترک کند وحشت می کند.) این حدیث، دلالت می کند که عادت، ارزش اخلاقی یک کار را از میان می برد و هیچ نمی تواند ملاک انسانیت و ایمان باشد. این ها هم می گویند هر چیزی ولو بهترین کارها و فضایل انسانی باشد همین که به صورت عادت درآمد، ارزش خود را از دست می دهد؛ زیرا در این صورت، آن ملکه است که بر انسان حکم می کند. آن عادت است که طبیعت ثانوی است و بر انسان حکم می کند. چه عقل بپسندد و چه نپسندد. کانت و روسو سردسته این مکتب هستند.
روسو در کتاب امیل می گوید: (امیل را باید عادت دهم که به هیچ چیز عادت نکند)، درست نقطه مقابل عقیده قدما که تربیت را فنّ تشکیل عادت می دانستند. پس به غیر از عادت ندادن روح، برای تربیت چه تعریفی می توان یافت؟ تقویت روح و اراده اخلاقی تا فرد آزادانه بتواند تصمیم بگیرد و مخصوصا با عادت ها مبارزه کند. این است که این[گونه] اشخاص گاهی کاری را که ما بد می دانیم، تجویز می کنند، به دلیل اینکه یک خوب برای شخص عادت شده و در مقابل عادت باید عصیان کرد.
اینجاست که مسئله آزادی اخلاقی در تربیت مطرح می شود. این ها در واقع، مدافع آزادی در اخلاقند و آزادی را جوهر روح انسان می دانند و می گویند به هیچ وسیله نباید آزادی انسان سلب شود. باید آزاد باشد؛ یعنی فقط به حکم عقل و اراده اخلاقی خود کار کند و هیچ قدرتی بر او حکومت نکند، حتی قدرت عادت. تقریبا می شود گفت حرف های روسو در کتاب امیل بیشتر درباره مبارزه با عادت است. وی در نقد روش تربیت قدیم می گوید: (کودک، اسیر به دنیا می آید و اسیر از دنیا می رود.) مقصودش این است که کودک به محض به دنیا آمدن، دست هایش به قنداق بسته می شود و پس از مرگ هم در کفن قرار می گیرد. بچه انسان را از تولد تا مرگ، اسیر عادت می کنند.
منبع: تعلیم و تربیت در اسلام، علامه شهید مرتضی مطهری(ره)، صص 81 83 .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین